ما نمی توانیم از خداوند درخواست کنیم که کمبودی را در ما برطرف کند ، اما در همان حال با تمام قوا به آن بچسبیم .
هر چه بیشتر از خداوند فاصله بگیریم ، کمتر حضور او را در زندگی خود احساس می کنیم . ما باید آگاهی را که در مورد خود در قدم ششم پیدا کردیم ، حفظ کنیم و این علم را که
خداوند در زندگی ما کار می کند به آن بیافزاییم .
هر چه به خداوند ایمان قوی تر و راسخ تری داشته باشم ، بهتر و با پشتیبانی کامل تری می توانم در بر طرف کردن کمبودهای اخلاقی خود متمرکز شوم . با دعا و درخواست کمک از
نیروی برترم ، و تلاش خود ، می توانم به بهترین شکل ممکن در فرآیند بهبودی قرار بگیریم . ایمانم نیز از همیشه بیشتر و بیشتر می شود .
درگذشته حضور خداونددرزندگی من کمتر بودهروقت من نیاز دوشتم ازخداکمک میگرفتم وشرط می کردم واگرکارم درست شد من هم به شرطم عمل میکردم وهمیشه مشکلات من حل نمیشد وروزبروز زیادتر میشدولی باکارکردقدمها ازخداوند می خواهم حضورش همیشه درزندگی من پررنگ باشد تا بتوانم کمبودهای اخلاقی خو درا به اوبسپارم وهمیشه حضورخداوند درزندگی من قوت کارمن هست
خدامحوری را پیشه زندگی میکنم خودمحوری محور دنیا بودن کنار میرود از قول و زنجیر نواقص رها میشوم تمایلم به رشد بیشتر میشود تصمیمات درست را میتوانم بگیرم به ارامش و رهایی دست پیدا میکنم ...
منافع آن برای من به این شکل است که من به یک نیرویی عظیم وصل هستم و از او وقتی درخواست کمک میکنم همیشه حضور دارد
و او به من مسیر را نشان میدهد
درک کردم که خودم برای خودم منافعی ندارم ، افکاری دارم که باعث عقب افتادگی من در تمام مراحل زندگیم شد ، پذیرفتم که باید از آن افکار رهایی پیدا کنم و طریفه جدیدی را جایگزین آن کنم ، این طریقه دقیقا اشاره ای به اصول روحانی برنامه دارد ، من اگر سهم خودم را بدرستی انجام دهم ، نیروی برتر کار خود را بلد و است و انجام میدهد ، این من هستم که در انجام اصول تداخل ایحاد میکنم
کمتر خسارت میکنم - کمتر قضاوت میکنم- دست و پای الکی نمیزنم - ایمانم قوی تر شد - برنامه ریزی در زندگی - بدست آوردن اعتماد بنفس - آرامش پیدا کردم - احساس ارزش میکنم - رفتار سالم انجام میدهم