ما می دانیم که به طور متناوب در معرض شک و احساس عدم امنیت در مورد خود هستیم . این مسئله در مورد دیگران نیز صدق می کند . ما می دانیم که خیلی از مواقع قبل از این که فکر کنیم ، حرف می زنیم ، پشیمان و متاسف می شوند . ما درک می کنیم که آن ها نیز مثل ما از این حرکات خود پشیمان و متاسف می شوند . ما می دانیم که مستعد درک و تعبیر غلط شرایط و اتفاقات ، و نشان دادن عکس العمل های افراطی یا تفریطی نسبت به آن ها هستیم .
در نتیجه ، امروز وقتی می بینیم کسی از روی نقائص شخصیتی خود عمل می کند ، به جای این که عصبانی یا خشمگین شویم ، با او همدلی و همدردی می کنیم ، برای اینکه می دانیم که چه چیز باعث این گونه رفتار شده است. قلب ما وقتی که می بینیم با دیگران رویا ها ، احساسات ، ترس ها ، علایق و یا اشتباهات مشترکی داریم ، پر از ملاطفت و همدلی می شود.
با نوشتن نواقص و کمبود های اخلاقیدر قدم ششم و هفتم و لیست کردن خسارت هایم در قدم هشتم با کسانی که آگاهانه و ناآگانه به خود و دیگران خسارتمی زنند
احساس همدردی می کنم چون خودم هم در گذشته اینگونه رفتار می کردم مثل اعتیاد که امروز با معتادان همدردی می کنم . هدف درک دیگران و کمک در حد توان به
آنها است .
مثال در خیابان ماشین جلویی توقف می کند ، آیا من علاوه بر حوصله کردن و بوق نزدن و درک او برای کمک به آن طرف اقدام می کنم یا نه ؟
اصل همدلی و ملاطفت را در خود تقویت می کنم ، خیلی از مواقع اشتباهاتی در حق دیگران می کنم که خود را جای ایشان می گذارم و می بینم که با گذشت و ملاطفت مرا می بخشن . این مورد را بارها و بارها خصوصا داخل انجمن تجربه کرده ایم و این احساس همدلی و ملاطفت برای برداشتن قدم های : چهارم و پنجم و هشتم و نهم به من کمک بزرگی خواهد کرد .
همدلی یک تجربه غنی و اتفاق افتاده در من است اینطور که از درک دیگران به خودم سالها محروم بودم و این عدم یا نداستن من را با این دو اصل امیخته کرده که سعی میکنم دیگران را بشنوم و ملاطفت را در نحوه برخوردیم بادیگران بازخورد ان همدلی میکنم ....
با کارکرد مداوم قدمها هرچه جلوتر میرویم با بیماریهای مختلف خود آشنا میشویم ک بنا ب شرایط بااشکال مختلف ظاهر میشود . رویارویی صادقانه باخود موجب درک متقابل و ملاطفت در برابر بیماریهای دیگران میشود. درک خود پذیرفتن خود و بخشش خود ب عنوان یک بیمار، انعکاسش پذیرفتن دیگران ب عنوان یک بیمار میشود
بله ، یکی از ارزشهایی که در قدم پنجم برای خودم بدان اشاره کرده ام همین احساس ملاطفت و همدلی است ، این یمی از ارزش های من است ، بی اقراغ بگم که همیشه در راستای آن گام برداشته و تمایل به اجرای آن دارم اما گاهی سهوا به دلیل عدم آموزش صحیح و یا فعالیت بیماری دچار تردید شده و منافع مشترک را بطور کل با اراده شخصیم تعویض میکنم
قدمها و فراينده ان روى بهبودى من كار كرده و امروز توى قدم هشت اين احساس براى من بايد به وجود بياد تا من قدم هشت خوبى كار كنم و بتوانم اصل خيشت پذيرى را در اين قدم به اجرا بگذارم تا قدم خوبى كار كنم و مهربانانه در اين قدم حركت كنم
هرگاه اشتباه کردم دیگران کمک کردن تامن به اگاهی برسم ومن رادرک کردن
من یاد گرفتم که اگرکسی خطاکرد من هم باملاطفت وهمدلی به ان کمک کنم