امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
قدم دوم سوال 11 : آیا در مورد باور کردن ترسی دارم ؟ آن ها چه هستند؟
#1
مبحث به باور رسیدن ، چندین دلیل برای این که ممکن است با این قدم مشکل داشته باشیم را مطرح می کند . ممکن است دلایل دیگری نیز وجود داشته باشد . مهم است که هر مشکل و مانعی که بر سر راه به باور رسیدن ما قرار دارد را شتاسایی کنیم و بر آن فائق آییم .
پاسخ
#2
امروزه خیر ، مشکلی ندارم
برخلاف گذشته که باید چیزی را میدیدم تا باور کنم
اینجا بهم گفتن در انجمن معتادان گمنام هر چیزی را که باور کنی ، میبینی
باور کن ما بهبود پیدا میکنیم ، تا ببینی و.....
پاسخ
#3
در قدم دو من تلفیقی از باورهای قدیمی و غلط و باورهای جدید میشوم و بزرگترین مانع ترسها میباشد که خود ترس عدم اگاهی به بار دارد من باید ترسهای بازدارنده را به کمک راهنما شناسایی کنم و باورهای جدیدم را تقویت کنم و کوته بین نباشم روشن بینی را تمرین کنم و بیشتر اعتماد به نیروی برتر داشته
باشم تا دریچه افکارم بسته نشود ...
پاسخ
#4
سلام
چون من هنوز با یک سری افکار پوچ و منفی زندگی میکنم ترس از این دارم که زندگیم چگونه خواهد شد و ترس از این دارم که مبادا چیزهایی که دارم از دست بدهم ولی اگر از چیزی بترسم نمیتوان به ان نزدیک شد وان را اصلاح کرد امید است با کمک انجمن بتوانیم بر تمام ترسهای خود فارغ شویم
پاسخ
#5
باور یک فرآیند است و با کارکرد قدم دوم که به ما امید میده که با مشورت کردن و اعتماد به یه نیروی برتر از خودمان سلامت عقل به ما برمیگردد
پاسخ
#6
بیشترترس من ترازناشناخته هاست ودنیای جدیدی که واردش شدم برای اینکه من یک عمرازروی نااکاهی زندگی کردم یک عمرخطاکردم واینکه امروزچجورپاک موندم وپاک زندگی میکنم
پاسخ
#7
اولین باوری که برایم ترس داشت این بود که بدون مواد نمیتونم زندگی کنم . و اینکه هیچ وقت فکرشو نمیتونستم بکنم که حتی یک روز بدون مصرف زنده میمونم.

ولی الان دیگه برای باور کردن چیزهایی که دیده ام ترس ندارم و حتی چیزهایی که ندیده ام را هم باور دارم چون به انجمن اعتماد کرده ام.
پاسخ
#8
ترسی ندارم و فقط در ابتدا راهش رو بلد نبودم ، با کارکرد این قدم و راهنمایی های دوستان بهبودی به صورت اتوماتیک در مسیر مشارکت و مشورت قرار گرفتم و توانستم بر ترسهایم

غلبه کنم .
پاسخ
#9
با سلام....
بله ترس همیشه هست.
هر کجا که میخواهم اصول را بر تفکر خودم ترجیح بدم و اصولی عمل کنم اولش ترس دارم باور اینکه اصول همه جا جواب میدهد سخت است و گاهی فکر میکنم بعضی جاها اصول جواب نمیدهد در واقع از اینکه باید باور کنم خوبِ خوب نیستم ترس دارم.
وقتی میگویم باور دارم باید مسئولیت آن را هم بپذیرم ولی من از مسئولیتهای بعد از باور میترسم باور چیزی است که باعث انتخاب میشود و ما همیشه از انتخاب کردن یک مسئولیت نگران میشویم.
من هنوز در یک سری از باورهای پوسیده و قدیمی و ناکارآمد بیشتر احساس امنیت میکنم عادتهایکه هنوز از سیستم فکری گذشته باقی مانده.
ترسهای من یک نعمت هستند چون تا با آنها روبرو نشوم به باور نمیرسم مثل مواد مخدر که خودش باعث شد قطع مصرف کنم برای ترسهای غیر واقعیم بروم پیش خدا و برای ترسهای واقعیم بروم پیش راهنما باید کار غیر اصولی انجام ندهم چون وجدانم عمیق تر از خود من است و گول نمیخورد.گاهی تعصب های ما همان ترسهای ما هستند. باور اینکه بدون نقصها هم میشود از زندگی لذت برد سخت است چون آنرا تمرین نمیکنم یا مثلا باور اینکه هر وقت در زندگی احساس ناامیدی کردیم برویم خدمت کنیم حالمان خوب میشود برای به باور رسیدن باید با دنیای اطرافمان در صلح باشیم نه اینکه بیخیال باشیم یعنی باید عشق داد و بخشید تا رها شویم و به باورهای نو برسیم.

اکثر ضعفها و ایرادهای امروز من همان عکس العملهای بیمار گونه من به همین ترسهاست مثلا زندگی خیلی مشکل است_تو موفق نمیشی_حرفتو به راهنما نزن مگه چی میخواد بگه_تشکر نکن پررو میشه_نه بگی دلخور میشه_توو خونه کار نکن میگن زن ذلیله و غیره و غیره.
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان