اصل انعطافپذیری

[Admin1]

یاد میگیریم انعطافپذیر شویم ، وقتی چیزهای جدید آشکار میشود ، احساس سرزندگی میکنیم .

"انعطافپذیری" بخشی از لغاتی نبود که در روزهای مصرف به کار میبردیم . ذهن ما با لذت بردن تمام و کمال از مصرف مواد مخدر مشغول شده بود و احساس خود را نسبت به همه لذت های ملایمتر ، ظریفتر و بینهایت متنوع تر دنیای اطراف خود از دست داده بودیم . بیماری ما زندگی را به تهدید دائمی روانه شدن به زندان ، مؤسسات بازپروری و مرگ تبدیل کرده بود ، تهدیدی که حتی احساس خود را هر چه بیشتر نسبت به آن از دست میدادیم . در نهایت ، آسیبپذیر شدیم . سرانجام با ملایمترین نفس باد زندگی خرد شدیم ، شکستیم و شکست خوردیم و هیچ راهی به جز تسلیم نداشتیم .  


ای نیروی برتر ، به من کمک کن با وزش باد زندگی خم شوم و از گذر آن سرفراز شوم . من را از انعطافناپذیری نجات ده .

[رضا]

در زمان مصرف به خاطر تهیه و مصرف و داشتن جایی برای مصرف شاید بیشترین اتعطاف پذیری را از روی اجبار داشتم و ناچار بودم به هر کاری تن دهم ولی در انجمن معتادان گمنام یاد گرفتم انعطاف پذیری یک اصل روحانی است که لازمه آن عشق و تمایل و
از خود گذشتگی است امروز در برنامه این اصل روحانی مرا به آرامش میرساند.

[Niko_a]

منعطف بودن تعصب را از ما میگیرد چون تعصب موجب میشود ما نتوانیم رشد کنیم و منعطف بودن کمک میکند قصاص قبل از جنایت نکنم
(قضاوت )

[Hoseyn.t]

ما نمیتوانیم بصورت مطلق بگوییم شب خوب و است روز ارزشی ندارد و یا برعکس ، به همان اندازه هر دو مهم هستند
این را مصداق قوانین درون خود کردم که هر چیزی که از نگاه من مفید نیست به منزله حذف به آن نگاه نکنم ، نسبت به درک خود انعطاف داشته باشم ، شاید که سر رشته به من پدیدار نیست

[s.mojtaba]

برای انعطاف پذیری می بایست اصل روشن بینی و پذیرش را به طور مستمر طی یک فرآیند تمرین نمود .

[ali h]

هميشه ميگفتم حرف حرف من است من ميدونم من ميتونم هميشه روى حرف خود مى ايستادم اگرهمه ميگفتن انكار غلط است من پافشارى مى كردم كه درست است ولى الان وقتى شروع به كاركرد قدم كردم متوجه شدم كه خيلى چيزها رانميدانم ومن بايد درخيلى از كارها انعطاف پذير باشم تا بتوانم كاردرست را انجام دهم

[Mohsen.d]

NA به من یاد داد که زندگی صحنه مبارزه نیست و من هم یک مبارز نیستم. برای هماهنگ شدن با زندگی نیاز به انعطاف پذیری بود.

[Mozhgon.s]

برای زندگی ب شیوه نوین چاره یی جز دست کشیدن از باورها و اعتقادات پوسیده و غلط خود نزاریم. تعصب حاصل از بسر بردن در چرخه معیوب بیماری اعتیاد موجب بسته شدن دریچه فکر و قلب شده و سالیان سال برای حفظ بیماری خود از ورود باورهای جدید خودداری کردیم. انعطاف پذیری ب مرور و ب آهستگی دی کارکرد دوازده قدم ب وجود می آید و در طول خدمت ب اجرا گذاشته میشود. انعطاف پذیری ب معنای فرصت دادن ب خود و دیگران و در نهایت اتحاد و همدلی میشود

[کاویان]

در گذشته این واژه برای ما بیگانه بود ، انعطاف پذیری برای ما در زمان مصرف هیچ معنایی نداشت ، با ورود به معتادان گمنام و تجربه اصل فروتنی ، صبر و پذیرش ، توانستیم انعطاف پذیری را تجربه کنیم و یاد بگیریم انسانهای انعطاف پذیری باشیم.