قدم چهارم سوال 32 : از چه چیز یا چه کسی می ترسم ؟ چرا؟

[Admin1]

ما از آزار شدن یا تحت فشار احساسی شدید قرار گرفتن می ترسیم و بنا بر این نصفه و نیمه زندگی می کنیم ، اعمال انسان های زنده را انجام می دهیم ، بدون این که کاملا زنده باشیم . ما می ترسیم که دیگران ما را دوست نداشته باشند ، پس مواد مخدر مصرف می کنیم تا حداقل با خودمان راحت تر باشیم . ما می ترسیم از این که در شرایطی قرار گیریم که برای مان هزینه داشته باشد .

[s.mojtaba]

1-از مرگ میترسم چون جهان بعد از مرگ برام ناشناخته هستش.
 
2-ترس از دست دادن چیزهایی را که به دست آوردم مثل موقعیت خوب کاری برای اینکه مهارت چگونه حفظ کردن آن را بلد نیستم.

3-ترس از این دارم با کسانی که با آنها در رقابت هستم از من پیش بیافتند و من نتوانم دیگر به آنها برسم چون احساس خودکم بینی و حقارت میکنم.

4-ترس از قضاوت دیگران دارم شاید یکی از دلایلش این باشد که انتقاد پذیر نیستم یا کمال گرا هستم و دوست دارم تمام نگاهها به من مثبت باشد و فکر میکنم اگر رفتار اشتباهی 

یا حرف نادرستی بزنم شخصیتم پیش دیگران کم میشود.

[رضا]

از اینکه نادیده گرفته شوم
از اینکه تایید نشوم و مورد قضاوت قرار بگیرم و از آینده فرزندو نزدیکانم میترسم چون خیلی به خانواده ام خسارت زده ام

[Niko_a]

طبیعتا از ناشناخته ها میترسم اما زمانیکه با مشورت و ایمان به خداوند در دل ترس میروم و جاری میشوم ترسها برایم مفهوم خود را از دست میدهد

[Hoseyn.t]

امروز که به این سوال پاسخ میدهم ، معمولا از چیزی یا کسی نمیترسم
با بکارگیری اصول در تمام امرور زندگی شخصی از خیلی موضوعات روزمره براحتی عبور میکنم ، وابستیگی هایم کم شده ، و بلطف اصول آزادانه زندگی میکنم ، البته که این موضوع با بی تفاوتی فرق دارد ،
تلاش میکنم و قطعا ثمره آن را میبینم

[Reza_n]

ترس از آینده و ترس از قضاوت قرار گرفتن ترسهای من با بیماریم رابطه مستقیم داره ترس از اجرا گذاشتن افکارم ترس از اینکه در دنیای پیرامونم پذیرفته نشوم و باورم نداشته باشند.

[Sheida-Sh]

ترس از دست دادن عزیزانم.ترس از انزوا و ناشناخته ها .ترس های غیرواقعی من هستند

[Vali]

ترس از ناشنا خته هاترس از درد ترس از طرد شدن ترس از تنها ماندن ترس از مسولیت ترس از تهد ترس از بزرگ شدن ترس از موفقیت وشکست ترس از مرگ عزیزان ترس از آیند ترس از لغزش مامی ترسیدیم که آن چه را می خواهیم به اندازه کافی به دست نیاوریم یا آن چه داریم از بدهیم همه ترسها من به خا طر فقر ایمان یا همان کمبودایمان است با تکرار وتمریمن در بهبودی گم رنگ ویا از بین میرود

[کاویان]

از تکرار اشتباه ، از دوری از جلسات و دوستان بهبودی ، از اینکه پذیرش دیگران را نداشته باشم ، از خودمحوری و عدم توانایی برقراری ارتباط با نیروی برتر ، مواد مخدر و وسوسه به آن ، اینها چیزهایی هستند که از آنها می ترسم و سعی می کنم با رعایت اصول انجمن آنها را از خود دور کنم و با آرامش به بهبودی خود ادامه دهم .

[بَرمک]

با سلام....
هر گاه قوه ادراک وجود ما نسبت به واقعه ایی این استنباط را بکند که یکی از امنیتهای ما در معرض خطر قرار گرفته حالتی را تجربه میکنیم که به آن ترس میگوییم.


ترس به خودی خود نه تنها چیز بدی نیست بلکه میتواند در شرایط مختلف از تمامیت ما محافظت و مراقبت کند و حامل پیام هستند اما در ما معتادان به دلیل رفتارهای بیمارگونه از حالت طبیعی خود خارج شده و کارکرد آن برایمان دچار اختلال و بی نظمی شده و رفتارهای ما را کنترل و هدایت میکنند.

به سه دلیل ترس در ما شکل میگیرد.
۱- هر وقت اتفاقی بیافتد که فکر کنیم قرار است چیزی را از دست بدهیم مثل: آبرو ، گمنامی ، رهجوها ، دوران جوانی ، سلامتی و پاکی ، نزدیکان و عزیزان و غیره.....

۲- اتفاقی که باعث شود تصور کنیم آنچه را که میخواهیم بدست نمیاوریم مثل: عدم توانایی در حفظ پاکی ، درستی و درستکاری ، صداقت ، رشد مالی ، تکرار اشتباهات ، خوب صحبت کردن در جمع ، ایجاد رابطه سالم ، تعهد به خانواده و غیره....

۳-اتفاقاتی که در شُرف وقوع هستند و فکر میکنیم نمیتوانیم جلوی وقوع آنها را بگیریم مثل: مرگ و باورهای مربوط به آن ، کار نادرستی انجام دادیم یا میخواهیم انجام دهیم که عاقبت خوشی ندارد ، مصاحبه برای گرفتن کار ، قرار گرفتن با مصرف کننده زیر یک سقف آنهم تنها ، انتقام گیری ، از دست دادن شغل ، انتخاب یا از دست دادن همسر ، پست ، خانه و کاشانه و غیره.....
خیلی از این ترسها هرگز اتفاق نخواهند افتاد و فقط زاییده تصورات باطل و باورهای غلط من است و غیر واقعی است در مقابل خیلی از آنها واقعی است و حاصل اعمال و رفتار من است اما چیزیکه در ترسها مرا سرویس میکند مخفی نگه داشتن آن است ور این سوال به کمک تراز و راهنما ترس خود را بازگو کرده آنرا شناسایی کرده و جلوی رشد آنرا میگیرم تا کار احمقانه ایی انجام ندهم که مشکلات خودم را بیشتر کنم.