امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
قدم اول سوال 26 : مفهوم غیر قابل اداره برای من چیست ؟
#1
قدم یک از ما می خواهد که به دو چیز اعتراف کنیم : یکی این که در برابر اعتیادمان عاجز هستیم و دوم این که زندگی مان غیر قابل اداره گردیده است . در واقع اقرار به یکی و  رد دیگری ما را تحت فشار زیادی خواهد گذاشت . غیر قابل اداره بودن زندگی مان شاهد و مدرکی به عجز ماست . غیر قابل اداره بودن دو نوع دارد ، یک ظاهری و خارجی که توسط دیگران نیز دیده می شود و دیگری درونی و شخصیتی .
پاسخ
#2
جواب سوال این است که زندگی من هر لحظه در دست بیماری قرار میگیرد و در دست فکر بیمارگونه امان میرود چرا چون در اکثر قسمتهای زندگی افراط و تفریط نمایان میشود (صفرم یا صد )
مفهوم غیر قابل اداره بودن در چند چیز هویدا میشود
1نداشتن نظم مثل بدقولی اشقتگی
2نداشتن تعهد (کار شغل حتی جلسات )
3 بدنبال روابط ناسالم رفتن
4 ناتوانی در حفظ رابطه سالم و خوب با دیگران
پاسخ
#3
بطور خیلی ساده ، صبح قرار مهم کاری دارم ، شب تا ساعت دو الی سه صبح درگیر مجازی میشم ، صبح خواب میمونم و سر قرار نمیرسم ، مشتری زنگ میزنه جواب نمیدم ، حالم بد میشود ، رهجو زنگ میزنه جواب نمیدم ، و کلا انزوا تنها گزینه میشود ، تا شب که نگاه میکنم ، میبینم که کلا زندگیم غیر قابل اداره شده است
پاسخ
#4
باسلام
هرچیزی که من در مقابل ان بی قدرت باشم و نتوانم کاری برای ان انجام بدم و نشانه بی قدرتی من باشه برای من مفهموم غیرقابل ادراه میباشد یعنی اینکه علیراغم باطنیم دوست ندارم ادم بدقولی باشم یا بی انصاف باشم ولی رفتار میکنم یعی من هیچ اراده ای ندارم وسخت درگیر این جور موضوعات هستم
باتشکر ازشما
پاسخ
#5
برای من مفهوم غیرقابل اداره یعنی:
یک معتاد همیشگی!!
حتی بعداز سی سال پاکی.. اجبار درمصرف به مجرد شروع.
ازدست دادن تموم زندگی بعداز اجبار درمصرف. عدم توانایی در کنترل هرچیزی که منو ازحالت طبیعی خارج کنه. غیرقابل اداره در دوران پاکی یعنی: حبس، دیوانه خانه و مرگ درصورت بی تفاوت شدن نسبت به اصول
پاسخ
#6
غیرقابل اداره یعنی نداشتن تعادل یعنی افراط وتفریط یعنی ناتوانی یعنی نامتعادل بودن یعنی به عواقب کارفکرنکردن باری له هرجهت زندگی کردن یعنی بی هدف ولی انکیزه بودن یعنی بی برنامه بودن وبی برنامه زندگی کردن واشفتگی
پاسخ
#7
بی اراده بودن یعنی نتوانستن کنترل امور ' بی برنامه گی.بی حوصله گی.ناتوانی در قدرت تصمیم گیری
پاسخ
#8
غیر قابل اداره بودن برای من یعنی : در برابر کارها ، رفتارها ، گفتارها و حرکت ها هیچ تعادلی نداشته و در برابرشان ناتوان هستم و قادر نیستم آنها را اداره کنم.
پاسخ
#9
غیر قابل اداره بودن یعنی وقتی در چرخه مصرف و اعتیاد که گرفتار میشوم
دیگر نمیدانم چه میشود که مواد و بیماری به من فرمان میدهد که چکار کنم و من از خود اراده و توانی ندارم
پاسخ
#10
برای من غیر قابل اراده یعنی رازهایی نگفته شده تو زندگیم و همان رازها باعث اداره و امور زندگی من شدن و خودم دیگه کنترلی رو نحوه زندگیم ندارم چون ترس از اقرار اون رازها دارم
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 2 مهمان