امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
قدم چهارم سوال 79 : ایمان و اعتقاد من به نیروی برتر چگونه رشد کرده است؟
#1
گذشته مانند شبحی بوده است که در پشت در به کمین نشسته و همیشه از این ترسیده ایم که اگر در را باز کنیم چه بر سرمان خواهد آورد . ما مجبور نیستیم با گذشته خود به تنهایی روبرو شویم ، زیرا اراده و زندگی ما در دست نیروی برتر است .
پاسخ
#2
ایمان و اعتقاد من یک شبه رشد نکرده پس دنبال این نباشم که خیلی زود این اتفاق مهم در زندگی شخصی من رخ بده . 

من طی یک  فرآیندی ،  که در قدم یک بعد از تسلیم شدن صورت گرفت به روشن بینی رسیدم و این روشن بینی در قدم دوم به باور تبدیل شد و در قدم سوم فقط آمادگی پیدا کردم و 

شروع به فرآیند ایمان آوری کردم . من وقتی به معجزات و اتفاقات خاصی که توسط نیروی برترم نگاه میکنم به آن اعتقاد پیدا میکنم که یک نیرویی توانسته بر روی من تسلط داشته باشه .   

فقط کافیست به پاکی ، بهبودی ، تغییر رفتار و رویه زندگی کردن خودم نگاه کنم ...
پاسخ
#3
با درک این موضوع که من نمیتوانم او میتواند با تسلیم شدن در برابر برنامه و اصول روحانی و بهبودی و قدرت اینها دیدم و لمس کردم که اصول روحانی به من کمک بیشتری در زندگی میکنند
پاسخ
#4
ایمان من اول توسط دیدن اعضا شکل گرفت ، کسانی که بهبود پیدا کرده لودند و از منجلاب اعتیاد رهایی پیدا کرده بودند ، بدینصورت که ایمان قلبی آوردم که برنامه کارایی لازم جهت یک زندگی آری از مواد را دارد.
و به این صورت وارد فرایند به اعتقاد رسیدن شدم ، اعتقاد دارم که یک نیروی برتر از من که این قابلیت را دارد که بتواندمیل و وسوسه مرا بز مواد مخدر بگیر و بجای آن میل و اشتیاق زندگی کردن را به من بدهد
و ارتقا دادن و اگاهی از این نیرو باعث رشد در بهبودیم شده
پاسخ
#5
با تسلیم شدن و زمان دادن و درک اینکه هر لحظه زندگی من تنها نیستم و همیشه یک نیروی مافوقق مرا هدایت کرده بدون در اصول و کارکرد قدمها
پاسخ
#6
وقتی دیدیم چگونه نیروی برتر در زندگی من وجود دارد و تا به این مرحله مرا یاری داده است ، ایمان نسبت به او قوی تر شد و فهمیدم می توانم در همه مراحل دیگر زندگی و انجام هر کاری از او درخواست کمک و یاری کنم .
پاسخ
#7
با سلام....
در ابتدا فقط به نیَت قطع مصرف برای مدتی کوتاه به انجمن آمدم و ایمان و اعتقادی به برنامه نداشتم پس از گذشت مدتی کم کم ایمان جوانه کوچکی زد که اگر توانسته ام مدت کوتاهی مواد مصرف نکنم احتمالا مدت بیشتری هم میتوانم مصرف نکنم. تصمیم گرفتم مدت بیشتری پاک بمانم و با اصول NA بیشتر آشنا شوم بعد تمایل پیدا کردم راهنما بگیرم و بعد قدمها را کار کنم و بعد خدمت بگیرم وووووو
در واقع تسلیم در درونم در حال شکل گیری بود و شرایطم بهتر و بهتر میشد.
توجهم جلب شد به اینکه هر چقدر مشورت میکنم ضریب اشتباهاتم کمتر میشود هر چقدر تسلیم میشوم جنگهایم کمتر شده و انسانهای اطرافم بیشتر بهم اعتماد میکنند. دیدم وقتی ماسکها را کنار میگذارم دیگر مجبور نیستم بخاطر کسیکه نیستم عذاب بکشم.

مثلا وقتی به اعضای موفق NA دقت کردم دیدم و ایمان آوردم که رشد و بالندگی در قالب عملکرد به قدمها و سنتها بوجود میاید.
البته رعایت اصول برنامه تضمین کننده اینکه هیچ اتفاق بدی در زندگیم مثل مرگ عزیزان ، تصادف ، ضرر مالی ، و غیره می افتد نبود اما متوجه شدم که چقدر واکنشهایم به اتفاقات بد اصولی تر شده یعنی اتفاقات ناخوشایند با تمرین اصول ، راهنما ، مشارکت ، مشورت ، نشریات NA و جلسه قابل پذیرش تر شده به این شکل ایمان و اعتقادم به برنامه رشد کرد و به این باور رسیدم که با NA و اصول آن میشود تقریبا شبیه به یک انسان زندگی کنم.
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان