امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
اصل همدلی
#1
سرانجام فردی از افکار و کارهای نامعقولی که انجام داده بودم، با خبر شد.

در حالی که در بهبودی خود پیشرفت میکنیم ، گاهی اوقات فکر ما هنوز نامعقول است . اما وقتی دوران سخت خود را با دیگران مشارکت می‌کنیم ، متوجه میشویم دیگران با ما احساس همدلی میکنند و درباره چگونگی رویارویی با مشکلات خود صحبت میکنند . مهم نیست فکر ما چقدر مغشوش به نظر رسد ، در هر حال ، وقتی دیگران از طریق صحبت کردن درباره راه حلهایی که پیدا کردهاند با ما ارتباط برقرار میکنند ، امیدوار میشویم . رفته رفته باور میکنیم میتوانیم برای ادامه بهبودی خود، از مرحلهای که سپری میکنیم، سربلند بیرون بیاییم.

سپاسگذارم از اینکه میتوانم با دیگران احساس همدلی کنم. امروز، وقتی آنها تجربیات خود را به مشارکت میگذارند، به صحبتهایشان گوش میدهم و تجربیات خود را با آنها در میان میگذارم.
پاسخ
#2
همدرد بودن مشخصه همه از یک نقطه مشترک در رنجیم اما همدلی کردن یعنی دیگران درک کنم بشنوم قضاوت نکنم خیلی از مسایل ما را هم همدردانم شاید انجام نداده بودنند اما با نگاه پر مهرشون تشویقشون به ما نشان دادنند ما تو را درک میکنیم نگاه از بالا به پایین به ما نداشتند و برابری را با ما حفظ کردنند امروز هم نوبت ماست سهم خود را با همدلی نشان دهیم ...
پاسخ
#3
درک من از همدلی یعنی با تمام وجود
آنجایی که افکار و اعمال و قلبم با هم هماهنگ میشوند که این بیشتر در جلسات برایم رقم میخورد
پاسخ
#4
آغوش خوشامدگو، اولین تجربه درمورد همدلی بود.. پس ازآن هربار که مشارکت کردم و به حرفهایم گوش داده شد همدلی من هم عمیقتر شد
پاسخ
#5
همدلى من هم جزعى ازمشاركت شما باشم وبتوانم كمك كنم وتجربه خودرابه رايگان دراختيار دوست همدرد بگذارم ووقتى من نياز به كمك داشتم همه دوستان بهبودى به من كمك كرد ن تاراه تازه اى راتجربه كنم وباهمدلى واتحادخود به من كمك كردن تاخودم راباوركنم
پاسخ
#6
همدلی واقعی را در انجمن معتادان گمنام ، بین دوستان بهبودی ، احساس کردیم . به سرزمینی آمدیم که همدلی بین اعضای آن غیر قابل وصف بود . اعضایی را دیدیم که بدون هیچ

چشم داشتی به ما کمک می کردند ، خدمت می کردند و هیچ گونه پولی بابت آنها از ما دریافت نمی کردند . و ما نیز به آنها پیوستیم و همدلی را با دوستان همدرد خود با اشتراک گذاشتیم .
پاسخ
#7
تجربه شخصی من: اولین تجربه همدلی من زمانی بود که برای بار اول وارد جلسات شدم و پایان جلسه ، دوستان مرا دوره کردند و از تجربیات خود در دوران مصرف و بهبودی گفتند .

آنجا بود که من حس کردم متفاوت از بقیه نیستم و میتوانم مثل آنها زندگی جدیدی شروع کنم. همدلی کردن با من در قدم 5 رشد چشمگیری داشت ، جایی که من از رازهای درونی

خودم با یک شخص دیگر صحبت کردم و او مرا نه تنها سرزنش نکرد بلکه مشابه رازهایی که من داشتم را ، از خودش تعریف کرد. همدلی برای من یک حسن خیلی خوب داشت

( کنار گذاشتن ترس ها و اقرار صادقانه جهت برطرف کردن نواقص و عدم تکرار اشتباهات ) .
پاسخ
#8
بیشتر از هر اصلی ، چه در گذشته و چه در حال ، اصل همدلی در من فعال است ، هیچ گاه خود را تافته ای جدا بافته از دیگران ندانسته ام ، نصبت به همدلی حس خوبی دارم و جز ارزشهای من است ، تا حد توانم با دیگران همدلی میکنم و این حس باعث میشود که احساس بودن به من دست بدهد
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان