اصل اعتماد

[Admin1]

بسیاری از ما اگر نمیتوانستیم به گروه و اعضای NA  اعتماد کنیم، جای دیگری برای رفتن نداشتیم.

اعتماد به افراد یک ریسک است . انسانها به فراموشکاری ، غیر قابل اطمینان بودن و ناقص بودن مشهور هستند . اکثر ما از محیط هایی میآییم که خیانت و بیتفاوتی در میان دوستان شایع بوده است. حتی قابل اطمینانترین دوستان ما خیلی هم قابل اطمینان نبودند . وقتی به درهای NA میرسیم ، اکثر ما  تجربیات زیادی داریم که بر اعتقاد ما مبنی بر غیر قابل اعتماد بودن افراد صحه میگذارد. با این حال ، بهبودی ما اقتضا میکند که به افراد اعتماد کنیم . با این معما روبرو میشویم : با وجودی که افراد همیشه قابل اعتماد نیستند ، باید به آنها اعتماد کنیم.

به اعضای انجمن خود اعتماد میکنم . اگرچه آنها بیشک کامل نیستند ، اما بهترین امید من هستند.

[Hoseyn.t]

اعتماد از نگاه من یک فرایند است ، به هر چیز و هر کس اعتماد کردن میبایست ویژگی آن مورد بررسی قرار گیرد
بطور مثال من به راهنمایم اعتماد میکنم ، ویژگی ایشان این است که مرا باور دارد و میخواهد به من کمک کند
و اگر من به کسی که مرا باور ندارد اعتماد کنم ، مشکل از عدم آگاهی من است

[ali h]

اعتمادیعنی اگاهی ودرستکاری وخیانت نکردن وبدون غرض مشورت دادن وقضاوت نکردن من درگذشته بهیچ کس اعتمادنداشتام مگرمجبور بودم که اعتمادکنم ولی در انجمن من اعتماد راکم کم تمرین کردم چون یکدفعه به کسی نمی شود اعتماد کرد من بایددریک فرایندبهبودی به مرور اعتمادراتجربه کنم مثل اعتمادبه دوستان بهبودی وکارکردقدم با راهنما

[رضا]

اعتماد برای من یعنی دست برداشتن از. خودمحوری
همانطور. که خودمحوری من به یکباره تمام نمیشود اعتماد نیز همینطور است
هر چقدر خود را کمتر سانسور بکنم و صادق باشم بیشتر میتوانم اعتماد کنم

[Niko_a]

اعتماد یک فرایند میباشد و باوز سازی را میطلبد زمانی اعتماد من شکل و اب رنک پیدا میکند که دایما در پروسه بهبودی باشم و متوجه شوم قرار نیست من در انجمن به کسانی اعتماد خواهم کرد قرار است من به کسی یعنی یک نفر اعتماد کنم در نهایت اعتماد باور سازی میخواهد ...

[Mohsen.d]

برای اعتماد به افراد دیگر، ابتدا باید به فرایند بهبودی اعتماد میکردم. اینطور به نظرم میرسید که افراد در برنامه قابل اعتمادتر هستند.

[s.mojtaba]

در انجمن اعتماد اصلی است ما ملزم به رعایت آن هستیم. وقتی من اولین با پا به جلسات NA گذاشتم با دنیایی از وحشت و اضطراب دست و پنجه نرم میکردم تا اینکه 

به یک نفر اعتماد کردم .

 اعتماد کردن قواعد خاص خود را دارد که باید آنها را رعایت کنیم تا خسارت نخوریم. من نمیتوانم به کسی در انجمن اعتماد کنم چون ممکن است گمنامی من به خطر بیافتد.

[کاویان]

در زمان اعتیاد فعال ما انسان های غیر قابل اعتمادی بودیم و به سختی به کسی اعتماد می کردیم . در فرآیند بهبودی و حضور در جلسات و کارکرد قدم های داوزده گانه معتادان گمنام ، باور اعتماد در ما پررنگ می شود و می توانیم به دیگر دوستان بهبودی که می خواهند به ما کمک کنند اعتماد کنیم و خود نیز به انسان های قابل اعتمادی برای دیگران تبدیل می شویم .