25-02-2020, 09:30 PM
قبل از پيوستن به انجمن معتادان گمنام، ما اختيار زندگي خود را كاملاً از دست داده بوديم و ديگر نميتوانستيم مانند ديگران زندگي كنيم و از آن لذّت ببريم. براي زندگي به چيزي متفاوت نياز داشتيم و تصور ميكرديم كه آن را در مواد مخدر پيدا كردهايم . براي ما مواد مخدر مهمتر از خانواده، همسر و فرزندانمان شده بود و ميبايستي آنرا به هر قيمتي به دست ميآورديم. در اين راه به بسياري از مردم لطمههاي شديد زدهايم اما بيش از همه خودمان را آزار دادهايم. ما به خاطر نداشتن جنبة قبول مسئوليتهاي فردي، در واقع خودمان براي خودمان گرفتاري درست ميكرديم و اينطور به نظر ميرسيد كه نميتوانيم زندگي را آن طور كه هست قبول كنيم.اكثر ما متوجه شده بوديم كه اعتيادمان يك خودكشي تدريجي است. اما اعتياد، اين دشمن زيرك زندگي، قدرت انجام هر گونه اقدامي را از ما سلب كرده بود. در نهايت بسياري از ما كارمان به زندانها كشيده شد. بسياري دست به دامن پزشكان، روانپزشكان و يا مذاهب شديم، اما هيچ يك از آنها براي حل مشكل ما كافي نبود. بيماري ما هميشه يا دوباره عود ميكرد و يا بدتر ميشد. تا عاقبت از روي ناچاري در معتادان گمنام به يكديگر پناه آورديم.
پس از پيوستن به انجمن معتادان گمنام متوجه شديم كه ما افرادي بيمار هستيم و از بيماريي رنج بردهايم كه درمان شناختهشدهاي ندارد. اما به هرحال ميتوان آن را در نقطهاي از فعاليت باز داشت و پس از آن امكان بهبودي هم وجود دارد.
پس از پيوستن به انجمن معتادان گمنام متوجه شديم كه ما افرادي بيمار هستيم و از بيماريي رنج بردهايم كه درمان شناختهشدهاي ندارد. اما به هرحال ميتوان آن را در نقطهاي از فعاليت باز داشت و پس از آن امكان بهبودي هم وجود دارد.