امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
قدم اول سوال 11 :چگونه دیگران را برای رفتار خودم سرزنش کرده ام ؟
#11
سلام
من امروز چون ترک کرده ام دیگر رفتارهای غلط خود را نادیده میگیرم وبرای فرار از حقیقت و توجیح کارهای خود دیگران را سرزنش میکنم
پاسخ
#12
فکر میکردم که باعث و بانی معتاد شدن من خانواده و دوستان من هستند در صورتی که اینطور نبود من از بچگی بیماری اعتیاد را به همراه داشتم. من امروز هم برای شکست ها ،

به موفقیت نرسیدن ها دنبال مقصر میگردم .
پاسخ
#13
زمانی که از سر کار. اخراج شدم همه را تقصیر خانواده ام میدانستم و یا زمانی که دچار اعتیاد. فعال بودم به پدرم میگفتم من نتیجه اعمال تو. هستم
پاسخ
#14
انکار ک نشانه اصلی بیماری اعتیاد است در رویارویی با واقعیت خود شروع ب کار میکند و مرا از واقعیت دور نگهمیدارد. مقصر جلوه دادن دیگران و سرزنش آنها موجب ایجاد احساس رضایت در من بخاطر کار انجام شده میشود. و حق ب جانبی فریبنده یی ک مجوز مصرف یا انجام آن کار رو ب من میدهد شامل حالم میشود و همچنان در مسیر روب تباهی بیماری قرار میگیرم
پاسخ
#15
وقتی نخواهم بپذیرم که بیماری دارم به نام اعتیاد و در بسیار از امور تعادل ندارم ، هر خطایی از من سر بزند ، تقصیر کار را دیگران می دانم و خود را از هر تقصیری مبرا می دارم و آن وقت به جای اینکه مشکل خود را پیدا کنم ، دیگران را سرزنش خواهم کرد ، یعنی با بیماری ام کنار آمده ام .
پاسخ
#16
با سلام
یکی از پیش رونده ترین قسمت اعتیاد توجیه ، فرار ، و دیگران را مقصر قرار دادن به خاطر بروز نبودن ، انتقاد پذیر نبون ، پاسخگو نبودن و اشتباهات پی در پی من است.تواناییهایم را بالا نمیبرم ، به نقش خودم در اتفاقات توجه نمیکنم ، قانون احتمالات را در برنامه ریزیهایم در نظر نمیگیرم ، با کسانیکه تخصص خواص در مورد مشکل من دارند مشورت نمیکنم ، صبر نمیکنم ، به اندازه کافی وقت و هزینه نمیکنم بعد که از تصمیماتم نتیجه مطلوبی نمیگیرم شروع میکنم به سرزنش کردن خودم و دیگران چرا؟چون سرزنش کردن دیگران خیلی راحتتر از تسلیم و پذیرفتن نقش خودم است.در این مواقع جمله(اشتباه کردم و سعی میکنم دفعه بعد بهتر عمل کنم) برای من خیلی جواب داده.
پاسخ
#17
هرچه زمان از اولین بار مصرفم میگذشت تخریب و ویرانی ناشی از آن بیشتر و ضخامت لایه های انکار بیشتر میشد و بنابراین برای جواب متبت ب اشتهای بی نهایتم برای مصرف نیاز ب بهانه و توجیح قویتری داشتم و بهترین گزینه تمام افراد اشیا و هر آنچه ک در دنیای پیرامون من بود را ب شکل فوق حرفه یی مقصر قلمداد میکردم ب دلیل خواب روحانی خود نیز باورهای خودساخته م را باور کرده بودم و در قالب قربانی ب هدفم ک مصرف بیشتر بود میرسیدم. امروز نیز همچنان لایه های انکار اثراتش باقیست و وقتی ب عقب برنیگردم میبینم هنوووز هم در حال ساختن سناریوهای غم انگیز هستم برای تغذیه ی بیماریم
پاسخ
#18
دیوار باید روی سر یکی خراب شه و خرابکاریا رو باید یکی گردن بگیره بهتره اون ادم من نباشم ، یه دلیل پیدا منم بتونم بندازم گردن دیگران و این دیگران شامل همه چیز و همه کس میشه
پاسخ
#19
به واسطه داشتن افکار منفی همیشه دیگران را مقصر کارهایم می دانستم و هرچه بود گردن دیگران می انداختم
پاسخ
#20
من معمولا زمانیکه مسولیت رفتار و اشتباهات خودم را نمی پذیرم سعی میکنم دیگران را سرزنش کنم و انها را مقصر بدانم. وقتی در حال فرار از واقعیات زندگی و شخصیت خود هستم/ وقتی نواقص خودرا نمی پذیرم/ وقتی شهامت اقرار ندارم یعنی در واقع دارم بیماری خود را انکار میکنم و تا زمانیکه دست از انکار برندارم نمیتوانم کاری برای بیماری خود کنم و قدمی در راه بهبودی بردارم 
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان